• 09901974764
  • مرثیه ای برای پیامبر عکاسان – هنری کارتیه برسون

    مرثیه ای برای پیامبر عکاسان – هنری کارتیه برسون

    • ۳۶ بازدید
    • دیدگاه غیر فعال شده است

    پژوهش و نگارش: مهندس ارشد فرشید خیرآبادی

    هنری کارتیه برسون

    هنری کارتیه برسون در فرانسه به دنیا آمد و بخاطر داشتن خانواده مرفه موسیقی را آموزش دید اما به جایی نرسید. به این دلیل به نقاشی پناه برد چرا که عمویش نقاش بود. عمو در جنگ جهانی اول کشته شد و باعث شد نتواند نقاشی را ادامه دهد. در 20 سالگی وارد آکادمی آندره لوت (André Lhote) که کوبیست بود شد و آموزش را آکادمیک پیش برد. همینجا بود که دید بصری و توان کامپوزیشن پردازی در هنرهای تجسمی در وی درونی شد و همین وجه تفاوت عکاسی او با دیگر ژورنالیست هاست.

    برسون به خاطر مشکلاتی که در طول زندگی با آنها مواجه بوده، آثارش درون مایه تجربیات وی می شود. این اصل تقریبا برای همه هنرمندان یکسان است. یعنی رسوب تجربیات سبب ساز آثاری می شود که درون مایه ای از حالات خالقشان دارند و حتی روی فرم آثارشان نمود پیدا می کند.

    جهانِ هنر، برسون را با تئوری «لحظه قطعی» (The Decisive Moment) می شناسد. برسون کسی بود که مشخصا و به تمامی معنا عکاس بود. عکسهایش را خودش چاپ نمی کرد. کاری با بیوشیمی عکس نداشت. کسی بود که ارزشی برای تکنیک قائل نبود. گفتنی است که بعد از مدتها تجربه، از نظر تکنیکی هم می توان جایگاهی در هنر به دست آورد اما از نظر برسون اینکه فقط کار تکنیکی انجام دهید، منتفی است.

    برسون اصولا با دوربین های قطع کوچک عکاسی می کرد. باید اینطور بیان کرد که دوربین های قطع متوسط و بزرگ برای کارهای هنری و حسابی، ارزشی ندارد. هر چند که رزولوشن (Resolution)، شارپنس (Sharpness) و چاپ در اندازه های بزرگ را به شما هدیه می دهد، ولی در کلیت اجازه نمی دهد تئوری لحظه ی قطعی یا تئوری های دیگر عکاسی به طور مثال تئوری ای که باید به اندازه کافی به سوژه تان نزدیک شوید را پیاده سازی کنید. دوربین های قطع متوسط و بزرگ به جز سنگینی، حمل سخت و گران قمیت بودنِ بی دلیل، مشکلات دیگری دارند مانند اینکه شما نمی توانید مدام در ویزُور نگاه کنید و فریمی که می خواهید را ثبت کنید. امکان تحرک ندارند و نمی توانند همراه با سوژه حرکت کنند.

    بعد از اینکه دنیای عکاسی با دوربین قطع کوچک لایکا آشنا می شود، شگفتی دوربین قابل حمل به جهان هدیه داده می شود و هنر به شکل واقعی آن قابل خلق شده و دیگر نشان دادن زیبایی یا نشان عظمت خلقت زمین تنها دلیل عکاسی نیست. در اینجا گرفتن عکس های زیبا و توپوگرافی (Topography) یا گرفتن لندسکیپ به شکل صرف آن دیگر مورد توجه نیست و زیبایی شناسی در هنر عکاسی به شکل کامل دگرگون می شود. ازین زمان به بعد تکه کلام: «بهترین دوربین، دورربینی است که همیشه همراه شما باشد» بین عکاسان و یا حتی مردم عادی مدام تکرار می شود و این هنر برای عموم هنرمندان در دسترس قرار می گیرد.

    برسون با یک دوربین 35 میلیمتری لایکا عکاسی می کرد که نشان دهنده سرعت عمل، سبکی و قابل استتار بودن برای او بود. برسون با این دوربین لایکا می توانست در جمعیت پنهان شود و صفت خجالتی بودن او دیگر مزاحمتی برای عکاسی اش نداشت. برسونِ خجالتی، روش خاص برای عکاسی داشت به این صورت که صورتش به یک طرف و دوربین را به طرف دیگر می گرفت. در یک لحظه نگاه می کرد و شاتر را میزد و عکس ثبت می شد. بعد از آن، کاری به چاپ اثر نداشت و اثر با همان شکل توسط دوستانش که قابل اطمینان بودند چاپ می شد.

    او یکی از بنیان گذاران آژانس عکس مگنوم (Magnum Photos) است که به همراه بزرگان عکاسی که شاید دیگر هرگز تکرار نشوند همکاری کرد و مگنوم را به جایگاهی که امروز هست رسانید. در ضمن مگنوم بخاطر اینکه آژانس عکس جا افتاده ای بود و بنیان گذاران قدرتمندی داشت، می توانست اسپانسرهای خوبی جذب کند و اجازه می داد برسون بتواند به هند، شوروی، چین، ویتنام، کامبوج، پرتغال، برزیل، اسپانیا و جاهای دیگر (حتی چند بار) سفر کند و عکس هایی ثبت کند که به جز ارزش ژورنالیستی یا تاریخی، ارزش هنری نیز داشته باشند.

    درست است که عده ای بر این باورند که برسون یک عکاس فوتوژورنال است، یعنی عکاسی خبری می کند. ولی عکاسی خبری یعنی عکس گرفته شده ارزش وجودی ای دارد که بین یک روز تا نهایتا یک سال بعد بی ارزش می شود. پس نمی توانید فوتوژورنالیست باشید و اثری که خلق می کنید اثری باشد که 50 سال دیده شود. تازه حتی عکس هایی که فوتوژورنالیست ها می گیرند و ماندگار می شود تعدادشان کم است. چون آنها اتفاقات و وقایع خاص را عکاسی می کنند و آن اثر به خاطر ارزش تاریخی و نه خبری که دارد ماندگار می شود. ولی در کارهای برسون اولا تئوری خاص مشاهده می شود و دوما اینکه می توانید ببینید که این فرد چطور می تواند فرم را در قالب معنا بیان کند. این فرد در کامپوزیشن (Composition) بی بدیل است و فعلا کسی در ابعاد وی ظاهر نشده است. البته فعلا!

    لنزی که با آن عکاسی می کرده عمدتا 50 میلیمتر بوده. معمولا فقط همان یک دوربین قابل حمل، سبک و فرز را با خود حمل می کرده که توسط یک کمپانی ارزشمند تولید شده و کیفیت قابل قبولی داشته است. همه این مزایا به برسون اجازه چابک بودن و حضور در محل مناسب را می داده است. به همین دلیل می گویند برسون در زمان مناسب، در مکان مناسب و در لحظه مناسب شاتر را می زده. که دقیقا به معنای تئوری لحظه قطعی است. یعنی شما در لحظه ای اثر را ثبت می کنید که چه در قبل، چه در بعد، امکان ثبت آن وجود نداشته است. یا اگر ثبت می شد خیلی ارزش نداشت یا اصلا ارزش نداشت.

    همانطور که بیان شد برای پیاده سازی تئوری لحظه قطعی الزاماتی وجود دارد. اول اینکه به اندازه کافی به سوژه نزدیک شوید. دوم اینکه به اندازه کافی سوژه را بشناسید. و بعد به اندازه کافی حواشی سوژه را نیز بشناسید.

    برسون توانست شوروی یا اتحاد جماهیر شوروی که توسط پرده آهنین محافظت می شد و به کمتر خبرنگاری غیر بلشویک (Bolsheviks) اجازه عکاسی می داد، عکاسی کرده است آن هم دوبار. حتی در چین کمونیست نیز اجازه یافت با فاصله زمانی ده سال عکاسی کند. برسون توانست از اردوگاه سرخ عکسهایی بگیرد که به جز جنبه تاریخی و ژورنالیستی، جنبه هنری هم داشته باشد. اکنون آثار وی را آثاری می دانیم که هنری هستند و نه ژورنالیستی چرا که زمان خبری بودن آنها سالهاست تمام شده. بیش از نیم میلیون نگاتیو از او باقی مانده که تعدادی از آنها چاپ و تعدادی از آنها به نمایش درآمده است.

    او عکس هایی از کشور هند -کشور هزار تمدن- گرفته که جنبه بسیار جذابی از مردم شناسی دارد. قبل از ترور گاندی، با او ملاقات و صحبت می کند و بلافاصله بعد از ترورش از مراسم خاکسپاری او عکاسی می کند. این دقیقا پیاده سازی لحظه قطعی یا قرار گرفتن در زمان مناسب، در مکان مناسب و با فرد مناسب است. لایکا این قابلیت را به برسون و دنیای هنر عکاسی داد.

    از نظر تکنیکی برسون اعتقاد زیادی به مستندسازی دارد. یعنی کارهایش را دستکاری نمی کند. آثارش عمدتا استیج (Stage) نمی شوند. دخل و تصرفی در عکس صورت نمی گیرد. چون هر عکسی که شما در آن دخل و تصرفی داشته باشید، چه رنگ و چه فرم و چه دکوریت، عملا مستند نیست. نه اینکه اینکار بد باشد؛ نه. فقط دیگر مستند نیست و شما می توانید اسم آن را هر چیزی بگذارید. در عکاسی خیابانی و عکاسی اوربن فوتوگرافی (Urban Photography)، و همچنین عکاسی خبری، مستند بودن و قابل استناد بودن مهم است و شما هر دخل و تصرفی در عکس کنید، در معنا دست می برید و این مجاز نیست.

    آثاری که وی خلق کرده، آثاری هستند که خلق آنها زمان برده. یعنی منتظر مانده تا دقیقا به لحظه ای برسد که بایسته و شایسته باشد و دقیقا در آن لحظه شاتر چکانیده می شود. به همین دلیل عکسهایش کاملا قابل استناد هستند و به جز وجه هنری و زیبایی شناسی، مستند هم هستند.

    البته این صحبتها، برای همه آثار وی نیست و روی کلیت هنر برسون صحبت کردیم نه تک فریم. چون هر عکاسی ممکن است در یک تک فریم خاص یا در چند تک فریم خاص کارهایی انجام دهد که تا بحال انجام نداده یا بعدا ممکن است انجام ندهد. مثلا یک پروژه استیج یا لندسکیپ داشته. ولی اصولا در کلیت برسون از آن اصول پیروی می کرده است. مثلا موقع گرفتن عکس لندسکیپ، قطعا برای او فرم به مثابه هنر (Form As Art) است و آن را پیاده سازی کرده و نه زیبایی محیطی یا هر چیز دیگری که با این سبک عکاسی می شود گرفت.

    حتما دقت کنید که این فرد کوبیسم (Cubism) را خوب می شناخته و در عکسهایش پیاده سازی کرده است. به طور مختصر، در سبک هنری کوبیزم، همه چیز آنقدر ساده وُ ساده وُ ساده می شود که به المان های تشکیل دهنده زیبایی برسد یعنی خط و نقطه و دایره و مربع و مستطیل و مثلث. همه چیز به اینها ختم می شود چه سطح باشد چه حجم و چه تکسچر (Texture).

    آثار برسون را می توان آنالیز کرد و در نهایت به خط و نقطه و دایره و مربع و مثلث رسید و نمودی از سبک کوبیزم که یکی از خالقانش پیکاسوی بزرگ بوده را می توان در این کارها دید و حس کرد.